متن شعر ترانه ضحاک عمامه سر
دلها خون کردی
ظلم ات افزون کردی
ای اهرمن
دستت در خون است
گفتارت افيون است
ای ضحاك عمامه سر
سخن از دین گفتی و ویران کردی تو مرز و بوم من
با نام دین به اسم دشمن ، کشتی کودک، مرد و زن
حالا با هم یک صداییم
در هر جا با هر زبانى
یک ملت و یک رویاییم
هر جا هرکس با فریادی
زن زندگی آزادی
زن زندگی آزادی
زن زندگی آزادی
زن زندگي ازادي